وقتی کسی تو را نمی خواهد

رفتن بهتر است. گاهی باید رفت.

باید رفت تا بعضی چیزها بماند.

اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت.


اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند.


گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد، مثل یاد، مثل خاطره، مثل غرور،



و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت، مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند.


رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی، بروی



و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی، بمانی.


برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گرانبها کند.


برو و بگذار رفتنت بیش ازآنکه دردی بر دلی بنشاند، خاطره ای پر حسرت بشود.

برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوشِِِ دل کسی که شکستن غرورت برایش از شکستن سکوت آسانتر باشد.

عشقت را بردار و برو. خوب برو. زیبا برو.

سر به زیر برو هرچند با اندوه. با لبخندی بر لب برو هر چند باری سنگین بر دل و دوش.


شاد برو، شاد از این باش که اگر ترا او نشناخت، عشق شناخت.

برو و بدان هر جا بروی دست عشق را بر شانه خود حس خواهی کرد.



نگاهت عاشقانه خواهد شد و صدایت آشنا.


وقار را در گامهایت می توان دید و اندوهی عارفانه را در لبخندت.

همه اینها از آن است که عشق قلب ترا مأمنی برای بیتوته خویش یافته و همراهت خواهد ماند تا محضر حضرت دوست.

آنکه می ماند اسیر عادت و خویشتن خواهی می شود.

ذائقه جانش تلخ می شود از شور و شیرین های زودگذر و غبار می نشیند بر آینه روحش.



رفتن همیشه بد نیست.

ولی من نمی تونم برم ،من محکم و استوار پای عشقم می مونم

حتی اگر مازیار . . .

از جنس کدام نور بودی ستاره من ؟

که جسارت با تو بودن در من بوجود آمد

و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی

واین شد عاشقانه آرام " من و تو "

عاشقانه دوستت دارم نفسم

عشقم

نفسم

عمرم

جونم

پای عشقت می مونم تا نفس دارم 

من کوتاه نمیام ، چون امید دارم

خدایی که عشق تو رو تو قلبم گذاشته

خودش تو رو همین روزا بر میگردونه

آذین بسته ام قلبم را برای آمدنت

فاصله هرگز مانع فراموش کردن بهترین هایمان نمی شود ،مهم قلب های ماست که از پشت فاصله ها برای بهترین هایمان بتپد ،مهربانیت را با دلم پیوند زدم عشقم ،تا از تو دور بودن را احساس نکنم اما باز دلتنگت هستم ،وقتی مهربانی جزئی از وجودت باشد، هیچ وقت نمی توانی ترکش کنی ،دلم که برایت تنگ می شود ، می گیرد ،فریاد می کشد ، می تپد  و باز تنگ می شود ، دلم که تنگ می شود ، دوست دارم یک دل سیر نگات کنم ، یک بغض سنگین گریه کنم ، یک چشم پر اشک بریزم ،

مازیار عزیزم

چقدر انتظار آمدنت شیرین و روح نواز است ، من منتظر می مونم تا لحظه ای که نفس میکشم ، تو بر می گردی من میدونم عزیزم ، تو مال منی ، تو سهم منی ،

دوستت دارم با تمام وجودم نفسم

" خدای من "

این روزها بیشتر حواست به من باشه

میگن بزرگترین شکست

از دست دادن ایمانه

حواست باشه من شکست نخورم

من هنوز هم تو رو به نام "قاضی الحاجات "می خونم

حتی اگر همه التماس هام رو نادیده بگیری

هنوز هم تو  رو "ارحم الرحمین " می دونم 

حتی اگر سخت بگیری

تو همون خدایی

اما من

نذار از دست برم

من امیدم به توس خدا

برای دلم " امن یجیب " بخون

امن یجیب بخون تا دلم آروم بشه

خدای من

به حضورت و نگاهت نیازمندم

خدایا ، منو تو آغوشت بگیر ، تا بتونم این روزهای سخت رو تاب بیارم

خدایا ، هوامو داشته باش که کفر نگم و ناشکری نکنم

خدایا ، بهم صبر بده مثل همیشه

دوستت دارم خدای مهربونم

منو تنها نزار ، عشقم نزار، این خونه خالی شه
کسی که روت قسم میخورد ، اسیره کج خیالی شه
منو تنها نزار عشقم مگه، این گریه خواهش نیست؟
   اگه با هم نمیسازیم جدایی ، راهه حلش نیست
  منو تنها نزار عشقم ، که من تنهات نمیزارم
نگو که ، واهمه دارم صبوری کن ، تحمل کن،
  دلم میخواد ببینی،من چه فرقی با همه دارم
منو تنها نزار عشقم، که من تنهات نمیزارم
اگه،از دست آدم ها، همش تیشه به ریشم بود
نمیمردم ، واسه اینکه یکی مثله تو پیشم بود
شکنجه دیدم از دوریت که گریه ،اعتر​افم شد
  همین دنباله تو گشتن ، یه جورایی طوافم شد
منو تنها نزار، عشقم منم سهمی ازت دارم
همین یه دلخوشی رو من ، تویه دنیا فقط دارم

خدای خوب و مهربونم خیلی تنهام ، خدا همه میگن تنهایی مال خود خداس ، پس چرا من اینقدر تنها و بی کس شدم ، همه آرزوهام به باد رفته دارو ندارم از دستم رفته ، دیگه هیچی از این دنیای لعنتی نمی خوام ، خدا منو ببر ، خدا خسته شدم ، خدا نمی خوام دیگه تو این دنیای نامرد که پر کثیفی و پلیدی  باشم ، خدا هر چی کشیدم بسه ، دیگه پرم ، لبریز از غم و درد ، خدا دیگه نمی تونم بار این همه مشکل و گرفتاری رو به تنهای به دوش بکشم ، بسه ، دیگه بسه بیشتر از حد توانم کشیدم ،خدا تنهام ، تنهایی تنها ، یا آرومم کن یا نفسم رو بگیر چون دیگه واقعا کم آوردم ، دیگه نمی تونم این راه پر فراز و نشیب رو تنهایی ادامه بدم ، منو ببر خدا ، کفر نمیگم ، ناشکری نمی کنم ولی بریدم خدا ، بریدم دیگه.

طرز خودکشی در هر کس ، منحصر به خودشه ،

یکی دیگه شیک نمی پوشه ،

یکی دیگه آرزویی نمی کنه

یکی دیگه به تحصیل ادامه نمیده

یکی دیگه به خودش نمی رسه

یکی مدام ترانه های غمگیمن گوش میده

یکی دیگه از خودش ، عکس یادگاری نمی گیره

یکی محبت نمی کنه

یکی دیگه محبت نمی پذیره

و اینگونه است که اکثر آدمها در 30 سالگی می میرند

و در 80 سالگی دفن می شوند .

میان تمام نداشتن ها دوستت دارم

شانس دیدنت را هر روز ندارم ، ولی دوستت دارم

وقتی دلم هوایت را می کند حق شنیدن صدایت را ندارم ، ولی دوستت دارم

وقتهایی که روحم درد دارد و می شکند شانه هایت را برای گریستن کم دارم